تفسیر ادبی

علم تفسیر
تفسیرهای مهم

شیعی:

سنی:

گرایش‌های تفسیری
روش‌های تفسیری
شیوه‌های نگارش تفسیر
اصطلاحات علم تفسیر

تفسیر ادبی گرایشی تفسیری است که مفسر به سابقه علایق شخصی یا تخصص خود، عمدتاً به طرح مسائل ادبی قرآن یعنی مسائل صرفی، نحوی، لغوی و علوم بلاغی پرداخته و آیات شریف را از منظر این علوم تحلیل کرده و این دست مباحث در تفسیر نُمود بیشتری یافته‌اند.

تفسیر ادبی در طول تاریخ خود فراز و نشیب‌ها و تحولاتی داشته است؛ اما نقطه اوج کمال آن در دوره معاصر است که برخی از محققان عرب با تأکید بر ضرورت رویکرد ادبی به تفسیر قرآن برای این روش تفسیری مؤلفه‌هایی بیان کرده‌اند که تا حدود زیادی به تفسیر ادبی هویتی جدید بخشیده است.

از مجموع تلاش‌های تفسیری مفسران و دانشمندان با گرایش به علوم ادبی و زبانی از سده دوم به بعد سه شاخه تفسیری پدید آمده‌اند: تفسیر لغوی، تفسیر نحوی اعرابی، تفسیر بیانی بلاغی. برخی تفاسیر ادبی جامع نیز صبغه ادبی آن‌ها برجسته‌تر است.

نخستین کتاب در دانش معناشناسی واژگان قرآن، پس از روایات ابن‌عباس و زید بن علی بن الحسین (م. ۱۲۲ق) از آن ابان بن تغلب شیعی (م. ۱۴۱ق) از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) علیهما السلام است که از میان رفته است. پس از آن مجاز القرآن ابوعبیده معمربن مثنی (متوفای ۲۱۰ق) که‌گاه از آن به غریب القرآن یاد شده و تألیف آن در سال ۱۸۸ قمری آغاز شده مهم‌ترین کتاب موجود در این زمینه است. در حیطه‌های دیگر تفسیر ادبی سنتی، معانی القرآن‌ها برجسته هستند. همچنین از کتاب‌های تفسیری همچون کشاف زمخشری و مجمع البیان طبرسی می‌توان نام برد.

در تفسیر ادبی معاصر تفسیر ترتیبی ناکارآمد معرفی شده، بر شیوه تفسیر موضوعی تأکید می‌شود، بر این اساس نزدیک به همه تفاسیر متعلق به این منهج و جریان، تفسیر موضوعی است، به جز دو جلد التفسیر البیانی للقرآن، اثر بنت الشاطی که مشتمل بر تفسیر ۱۴ سوره کوتاه از جزء آخر قرآن است.

معرفی

قرآن‌پژوهان و مفسران گذشته نه عنوان «تفسیر ادبی» را به کار برده و نه به تعریف آن پرداخته‌اند؛ اما در دوره معاصر در تفسیر پژوهی‌های فارسی زبان، تعریف‌های نزدیک به هم و نسبتاً یکسانی از آن ارائه شده‌اند. وجه مشترک این تعاریف آن است که مفسر در تفسیر ادبی از قرآن به بیان عناصر صرفی، نحوی، نکات بلاغی، واژه شناسی، بیان معنای لغات مشکل یا غریب القرآن و بررسی قرائت‌های مختلف از قرآن کریم توجه می‌کند. بعضی نیز تفسیر ادبی را تفسیری مشتمل بر مباحث زبانی و ادبی قرآن مانند لغت، اعراب و بلاغت دانسته‌اند. برخی نیز برای آن که تعریف همه انواع تفسیر ادبی را در برگیرد از گرایش دیگری در تفسیر ادبی خبر داده‌اند که مفسر با نثر و بیان ادیبانه و پردازش‌های هنری به نکات تربیتی و هدایتی قرآن توجه می‌کند؛ مانند تفسیر فی ظلال القرآن از سید قطب.

بعضی نیز با پایین آوردن سطح تفسیر ادبی، آن را بر بعضی کتاب‌های تجزیه و ترکیب آیات و سوره‌هایی از قرآن کریم اطلاق کرده‌اند که برای تمرین قواعد صرف و نحو کاربرد دارند؛ مانند طاهری کنی در کتاب تفسیر ادبی قرآن و اسلامی پناه در کتابی با عنوان مشابه که البته اطلاقی نادرست می‌نماید، در حالی که تفسیر ادبی بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر از آن چیزی است که در این تعاریف آمده است. البته در معرفی مصادیق تفسیر ادبی اشتراک نظر وجود دارد. در واقع تفسیر ادبی را باید تفسیر بر پایه علوم ادبی و فرهنگ عصر نزول معرفی کرد که عمدتاً در شعر و نثر و تاریخ آن عصر تجلی یافته است.

درباره علوم ادبی و شمار آن دیدگاه‌ها متفاوت‌اند؛ از ۶ علم صرف، نحو، لغت، معانی، بیان و بدیع گرفته و تا ۱۶ علم نیز بیان شده است.روشن است که محدود کردن دایره علوم ادبی در تفسیر، و میزان تأثیر دادن هریک از این علوم، در نوع تفسیر ادبی نقشی آشکار خواهد داشت. ناگفته نماند که در گذشته از علوم ادبی به علوم لسانی (العلوم اللسانیة) یا علوم عربی (العلوم العربیة) یا علوم لفظی (العلوم اللفظیة) تعبیر می‌شده است که مقصود از همه آن‌ها یک چیز و آن علوم ادبی است، بر همین اساس ابن‌خلدون تفسیر را دارای دو قسم دانسته است: تفسیر نقلی و تفسیر مبتنی بر علوم زبانی؛ علوم زبانی را نیز شامل اعراب، لغت و بلاغت یا بیان دانسته است.

انواع تفسیر ادبی

تفسیر ادبی در طول تاریخ خود فراز و نشیب‌ها و تحولاتی داشته است؛ اما نقطه اوج کمال آن در دوره معاصر است که برخی از محققان عرب با تأکید بر ضرورت رویکرد ادبی به تفسیر قرآن برای این روش تفسیری مؤلفه‌هایی بیان کرده‌اند که تا حدود زیادی به تفسیر ادبی هویتی جدید بخشیده است، گرچه در اصول با تفسیر ادبی گذشته مشترک است، بدین روی ما تفسیر ادبی را به دو قسم تفسیر ادبی (سنتی) و تفسیر ادبی معاصر قسمت کرده، بحث را در این دو بخش پی می‌گیریم.

تفسیر ادبی سنتی

قرآن کریم، متنی زبانی است که به زبان عربی مبین و زبان قوم نازل شده است، بر همین اساس متنی ادبی است که از همه ویژگی‌ها و محاسن اثر ادبی استوار و والایی جهت تحقق بخشیدن به اهداف و مقاصد خود برخوردار است. مهم‌ترین ویژگی متون ادبی تأثیر بر مخاطب، هم از نظر معنا و هم از نظر لفظ، از طریق به کارگیری صنایع ادبی چون مجاز، تشبیه و تمثیل، استعاره، کنایه، تقدیم و تأخیر، قصه، وزن و نظم است. اگر هرگونه تلاش مبتنی بر ابزارهای زبانی برای فهم یک متن ادبی را تفسیر ادبی بنامیم در این صورت نخستین تلاش‌ها برای تفسیر قرآن را باید به عنوان تفسیر ادبی شناخت، به همین جهت بخشی فراوان از تفسیر منقول از رسول خدا که مستقیماً به تفسیر متن پرداخته است زیر عنوان تفسیر ادبی قرار می‌گیرد. البته رسالت اصلی پیامبر(ص) در مورد کتاب خدا «تبیین» آیات وحی بوده است که آن اعم از تفسیر کلام خداست و شامل تفصیل احکام مجمل و سربسته قرآن نیز می‌شود، و در مورد تبیین تعبیر ادبی به کار نمی‌رود.

پس از رسول خدا در میان صحابه آن حضرت امیرالمومنین(ع) و شاگرد آن حضرت، ابن‌عباس به طور گسترده به تفسیر ادبی قرآن پرداختند و در میان صحابه و تابعان مشهورترین متن تفسیری مبتنی بر شعر و ادبیات عرب از ابن‌عباس (م. ۶۷ق) است که به مسائل نافع بن ازرق شهرت یافته و به صورت روایت از ابن‌عباس نقل شده است.

صفحه‌ای از تفسیر ابن عباس - نسخه خطی ایاصوفیا

در این روایت ابن‌عباس نزدیک به ۲۰۰ پرسش نافع بن ازرق، پیشوای یکی از فرقه‌های خوارج پاسخ گفته و برای بیان معنای هر کلمه به بیتی از شعر عرب استناد کرده است.

در سده دوم هجری و با گسترش مباحث ادبی و ظهور علمای بزرگ ادب، گرایش به تفسیر ادبی نیز گسترش یافت و در پایان این سده به اوج خود رسید. مبنای تفسیر ادبی آن بود که قرآن کریم به زبان «عربی مبین» نازل شده است، بنابراین برای مردم عرب زبان کافی بود که در تفسیر آیات قرآن به فرهنگ و زبان عربی مراجعه کنند و نیازی نداشتند که معانی الفاظ را از رسول خدا بپرسند.از طرفی عرب در شناخت همه معانی الفاظ غریب و متشابه قرآن یکسان نبودند. نتیجه این دو قضیه، لزوم تلاش لغوی و ادبی برای شرح و تفسیر واژگان غریب قرآن بود.

از مجموع تلاش‌های تفسیری مفسران و دانشمندان با گرایش به علوم ادبی و زبانی از سده دوم به بعد سه شاخه تفسیری پدید آمده‌اند: تفسیر لغوی، تفسیر نحوی اعرابی، تفسیر بیانی بلاغی. برخی تفاسیر ادبی جامع نیز صبغه ادبی آن‌ها برجسته‌تر است.

تفسیر لغوی

مقصود از تفسیر لغوی یا غریب القرآن آن است که مفسر به شرح و تفسیر کلمات نامأنوس قرآن بپردازد. دانش شرح لغات قرآن در اوایل قرن پنجم به دست راغب اصفهانی (م. ۴۲۵ق) به اوج کمال خود رسید. وی با تکیه بر دانش گسترده خود در حوزه فرهنگ و ادب و دانش لغت به تدوین نمونه‌ای بی‌نظیر در شرح واژگان قرآن پرداخت که غنی‌ترین و بهترین نمونه در نوع خود است. اثر راغب، مشهور به مفردات الفاظ القرآن و در شیوه بحث به کتاب‌های لغت نظیر معجم مقاییس اللغه ابن‌فارس نزدیک‌تر است تا کتاب‌های غریب القرآن. وی به نیکی دریافته بود که شرح شماری از واژگان قرآن به عنوان واژگان غریب، برای تفسیر قرآن کافی نیست و برای مخاطب قرن پنجمی باید به شرح همه کلمات قرآن پرداخت، از این رو وی برخلاف نگارندگان غریب القرآن‌ها که تنها به بیان مقصود هر واژه در سیاق خاص خودش پرداخته‌اند با استناد به کاربردهای لغت در فرهنگ عربی و نیز با تکیه بر کاربردهای واژه در سیاق‌های گوناگون آیات قرآنی به بیان معنای دقیق کلمه پرداخته و به جای عنوان «غریب القرآن» نام المفردات را برای کتاب خود برگزیده است. کتاب وی که شرح واژگان قرآن است، نوعی تفسیر موضوعی واژگانی نیز به شمار می‌آید. همین امر تفاوت اساسی و بنیادین میان مفردات و سایر کتاب‌های غریب القرآن پدید آورده است. با این همه، تألیف در موضوع غریب القرآن پس از راغب متوقف نشد و دانشمندان بسیاری تألیف در این موضوع را ادامه دادند.

تفسیر نحوی اعرابی

از نخستین علوم مورد نیاز تفسیر، علم نحو و اعراب است. اعراب قرآن از مهم‌ترین میدان‌های کشف اسرارقرآن است. اعراب در کلام عربی معنا را روشن ساخته، غرض گوینده را آشکار و به بلاغت سخن اشاره می‌کند؛ همچنین به جمال ترکیب قرآن و حسن ساختار آن نظر دارد.

از تفاسیری که عمدتاً بر پایه دانش اعراب شکل گرفته‌اند، به تفسیر نحوی اعرابی یاد می‌کنیم. بایسته ذکر است که از آنجا که دانش صَرف نیز معمولا وابسته به دانش نحو تلقی شده و در ذیل آن به بحث گذاشته شده، دامنه تفسیر نحوی را به دانش صرف نیز تعمیم داده، به تفاسیر مبتنی بر هر دو علم، تفسیر نحوی اطلاق می‌کنیم. البته بخشی از نقش دانش صرف را هم باید در دانش لغت دنبال کرد.

تفاسیر بلاغی

قرآن کریم به زبان عربی مبین نازل شده: بِلِسَانٍ عَرَ‌بِی مُّبِینٍ و بسیار طبیعی است که اسالیب مختلف زبان عربی در بیان و تعبیر، و تصویرپردازی‌های هنری را در خود گرد آورد. در قرآن کریم هم استعمال حقیقی وجود دارد و هم تعابیر مجازی، هم کنایه و استعاره و هم سایر اسلوب‌ها و سبک‌ها، با این تفاوت که اسلوب قرآن کریم امتیاز و برتری‌ای دارد که آن را در مرتبه اعجاز قرار داده و در نظر همه علمای ادب و بلاغت نمونه‌ای اعلا از بلاغت به شمار می‌آید.

در قرن سوم تلاش‌های مختلفی در حوزه اسرار بیان قرآنی و نظم بدیع و شگفت آن صورت گرفت، و سرانجام در قرن چهارم به شکل گیری دانش مستقلی با نام اعجاز قرآن انجامید. سپس این مباحث به مطالعات بلاغی متحول شد که به شدت از مباحث اعجاز قرآن متأثر بود.

تفاسیر جامع ادبی

در قرن چهارم و پنجم که تفاسیر جامع درایتی اجتهادی رونقی گرفتند، از بخش‌های مهم و قابل توجه این تفاسیر تکیه بر علوم ادبی در تفسیر آیات بود، بر همین اساس همه تفاسیر جامع اجتهادی را باید در شمار تفاسیر ادبی نیز مورد توجه قرار داد؛ برای مثال در این دو قرن، تفاسیر جامع اجتهادی‌ای تدوین شدند که در ترکیب نام آن‌ها، عنوان «علوم القرآن» جای گرفت. اغلب این تفاسیر بر جای نمانده‌اند؛ اما بخشی از مباحث این تفاسیر به معناشناسی واژگان و اعراب آیات، تحلیل صرفی نحوی و اعرابی قرائات مختلف و مسائلی از این دست اختصاص یافت. دو تفسیر جامع و بزرگ التبیان از محمد بن حسن طوسی (م. ۴۶۰ق) و مجمع البیان از طبرسی (م. ۵۴۸ق) نمونه‌هایی کامل از این نوع تفاسیرند. این دو تفسیر (به ویژه مجمع البیان) در بعد ادبی از غنی‌ترین تفاسیر جامع به شمار می‌آیند.

تفسیر مجمع البیان در بعد ادبی از غنی‌ترین تفاسیر جامع به شمار می‌رود.

با این گزارش از تفسیر ادبی روشن می‌شود که تفسیر ادبی در تاریخ خود از تحول گسترده‌ای برخوردار بوده است؛ از تلاش‌های لغوی پراکنده آغاز شده و با تدوین آثاری تخصصی در حوزه‌های لغت، نحو، اعراب، قرائات، معانی القرآن و اعجاز قرآن ادامه یافته و به تدوین تفاسیر جامع ادبی با صبغه‌های گوناگون منتهی شده است. نقطه اوج تفسیر ادبی در تفسیر الکشاف زمخشری تجلی یافته است؛ به عبارت دیگر، دانش بلاغت و بیان، رکن اصلی تفسیر ادبی است که از دانش‌های دیگر ادبی برای تفسیر و کشف مقصود از متن بهره می‌گیرد و در صورت عاری شدن تفسیر از دانش بلاغت و بیان، تفسیر به معنای واقعی ادبی نخواهد بود، بلکه باید آن را تفسیر لغوی یا نحوی یا اعراب القرآن و مانند آن نامید، بنابراین تفسیر ادبی را می‌توان تفسیر بلاغی یا بیانی نیز نامید، گرچه این دو نام جامعیت تفسیر ادبی را ندارند.

شایان یادکرد است که تفسیر ادبی به رغم نقش بی‌بدیلش در کشف مقاصد الهی، کاستی‌ها و نواقصی نیز دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

  1. عدم ارائه طرحی روشن همراه با معرفی مبانی و قواعد منقح و شفاف به جز طرح کلی و ناقصی که ابوحیان در مقدمه تفسیرش بیان کرده است؛
  2. طرح گسترده قرائات مختلف، به ویژه قرائات غیر معتبر و شاذّ که موجب کم رنگ شدن قرائت اجماعی و رایج و موجب رسمیت دادن به قرائت‌های مختلف ناشی از اجتهاد قاریان شده است.

تفسیر ادبی معاصر

در نهضت بازگشت به قرآن کریم که با حرکت سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شد محمد عبده در مباحث تفسیریش تأکید کرد که قرآن کریم کتاب دین است که مردم را به سعادت دنیا و آخرتشان هدایت می‌کند و هدف نهایی و مقصد اصلی در تفسیر باید فهم دین باشد. وی همچنین با اشاره به وجوه مختلف تفسیر از جمله بیان قواعد بلاغت و اعراب و غریب القرآن می‌گوید: زیاده روی در هریک از این مقاصد، مفسر را از هدف اصلی تفسیر باز می‌دارد، به همین دلیل تفسیر صحیح قرآن آن است که وجوه بلاغت قرآن به قدر کشش و ظرفیت معنا بیان شوند، اعراب آیات درخور فصاحت قرآن تحقیق و دنبال شود و قواعد و اصول نحو بر آیات شریفه تحمیل نشوند تا مبادا پرداختن به اصطلاحات علوم، مخاطب را از فهم و درک معانی و عبرت گرفتن از آیات بازدارد. به نظر وی تفسیری که صرفاً به حل مشکلات الفاظ قرآن و اعراب جمله‌ها و بیان نکات فنی و هنری عبارات و اشارات بلاغی می‌پردازد، تفسیری خشک و بی‌روح است که مخاطب را از خدا و کتاب الهی دور می‌کند و شایسته نام تفسیر نیست، بلکه نوعی تمرین در علم نحو و معانی و دیگر علوم است.

ویژگی‌های تفسیر ادبی معاصر

برای تفسیر ادبی معاصر ویژگی‌های متعددی می‌توان برشمرد که آن را از سایر جریان‌ها و روش‌های تفسیر متمایز می‌گرداند:

  1. کنار نهادن روایات تفسیری و دخالت ندادن آن‌ها در تفسیر قرآن، مگر آنکه این روایات در چارچوب تحلیل ادبی قرار گیرند؛ مانند روایات اسباب نزول و نظایر آن‌ها؛
  2. ممانعت جدی از ورود اسرائیلیات در تفسیر؛
  3. به حداقل رساندن تأویل در آیات (برگرداندن آیات از معنای ظاهری و حمل آن‌ها برخلاف ظاهر) به ویژه تأویلات نحوی؛
  4. عدم ورود به محدوده مبهمات قرآن یعنی مواردی که قرآن از بیان تفصیلی آن‌ها اعراض کرده است؛
  5. عدم ورود به حوزه امور غیبی که جز از طریق احادیث صحیح قابل شناخت نیستند؛ همچنین نپرداختن به جزئیات مسائلی چون عالم قیامت و بهشت و دوزخ؛
  6. جلوگیری از نفوذ خرافات و مطالب غیر واقعی در تفسیر آیات قصص برای روشن ساختن جوانب مبهم آن‌ها، به این دلیل که «هدف بیان قرآنی به گره گشایی از این مبهمات بستگی ندارد وگرنه خداوند خود آن‌ها را بیان می‌داشت»؛
  7. دور ساختن تفسیر از اصطلاحات علوم و فنون و فلسفه و کلام و علم؛
  8. توجه جدی به ابعاد اجتماعی آیات شریفه، تحلیل سنت‌های حاکم بر جهان هستی و جامعه و نیز توجه به مشکلات جامعه اسلامی و بشری و بیان ارشاد و راهنمایی قرآن نسبت به حل آن‌ها؛
  9. میدان دادن به عقل انسان و اعطای آزادی و اختیار گسترده به وی تا در پهنه‌ای وسیع که خداوند به او داده به تدبیر و اندیشه بپردازد و دری را که از دیرزمانی بر روی تفسیر و معارف قرآنی بسته شده بگشاید و تعالیم خشک اشاعره را از صحنه خارج سازد؛
  10. موضوعی بودن تفسیر.

آثار مشهور

همان گونه که پیشتر اشاره شد در تفسیر ادبی معاصر تفسیر ترتیبی ناکارآمد معرفی شده، بر شیوه تفسیر موضوعی تأکید می‌شود، بر این اساس نزدیک به همه تفاسیر متعلق به این منهج و جریان، تفسیر موضوعی است، به جز دو جلد التفسیر البیانی للقرآن، اثر بنت الشاطی که مشتمل بر تفسیر ۱۴ سوره کوتاه از جزء آخر قرآن است که این هم از یک سو مورد نقد برخی طرفداران این مکتب قرار گرفته و از دیگرسو چنین توجیه شده است که انتخاب این سوره‌ها به دلیل اشتمال آن‌ها بر موضوع واحد بوده است. مشهورترین آثار وابسته به این روش تفسیری عبارت‌اند از:

  1. مجموعه‌ای با عنوان «من هدی القرآن» با سه موضوع کلی «القادة... الرسل»، «فی رمضان» و «فی أموالهم» از امین خولی که در اصل سخنرانی‌های رادیویی وی در فاصله سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۲ میلادی بوده است؛
  2. من وصف القرآن لیوم الدین والحساب، از شکری محمد عیاد؛
  3. التفسیر البیانی، القرآن الکریم، الاعجاز البیانی، القرآن و قضایا الانسان از بنت الشاطی؛
  4. الفن القصصی فی القرآن الکریم، القرآن و مشکلات حیاتنا المعاصر، القرآن و الدوله، هکذایبنی الاسلام، الاسس القرآنیة للتقدم و الجدل فی القرآن از محمد احمد خلف الله؛
  5. العفو فی القرآن از مهدی علام.

همچنین طرح تفسیر ادبی تأثیرات گسترده‌ای بر محققان داشته و هریک به فراخور توان خود متأثر از روش وی به تحقیق در معارف قرآنی روی آورده است.

پانویس

  1. نک: الفهرست، طوسی، ص۵۷.
  2. دانشنامه قرآن، ج۱، ص۶۴۴؛ ر. ک: روش‌ها و گرایش‌های تفسیری قرآن، ص۲۵۴ - ۲۶۹.
  3. دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۶۳۹.
  4. دانشنامه قرآن، ج۱، ص۶۴۴.
  5. نک: ادبیات و تعهد در اسلام، ص۴۵ - ۴۶.
  6. تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۴۴۰.
  7. نک: التحریر و التنویر، ج۱، ص۱۹؛ الکاشف، ج۱، ص۹، ۱۳۴.
  8. مقدمه جامع التفاسیر، ص۹۴ - ۹۵؛ مفردات، ص۵۴.
  9. مناهج تجدید، ص۲۶۰.
  10. تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۴۳۹ - ۴۴۰.
  11. نک: الاتقان، ج۲، ص۴۲۰ - ۴۵۲.
  12. نک:نحل، ۴۴.
  13. تاریخ ابن‌خلدون، ج۱، ص۴۳۷ - ۴۴۰.
  14. نک: مباحث فی التفسیر الموضوعی، ص۱۹ - ۲۷.
  15. برای آگاهی از فهرست کتب غریب القرآن نک: غریب القرآن، ص۶۲ - ۹۵.
  16. نک: الفهرست، طوسی، ص۵۷.
  17. نک: الاتقان، ج۲، ص۳۹۷.
  18. القرآن الکریم واثره فی الدراسات النحویه، ص۲۷۰ - ۲۷۱.
  19. الفهرست، ابن‌ندیم، ص۲۷۶.
  20. نک: تلخیص البیان، ص۹، «مقدمه».
  21. همان.
  22. نک: معانی القرآن، ص۱۲.
  23. الفهرست، ابن‌ندیم، ص۳۷.
  24. نک: اثر القرآن الکریم فی تطور النقد العربی، ص۳۹، ۴۱ - ۴۲.
  25. همان، ص۳۹ - ۵۰.
  26. اثر القرآن الکریم فی تطور النقد العربی، ص۵۰.
  27. نک: همان، ص۹۹؛ اعجاز القرآن بین المعتزلة والاشاعره، ص۵۵ - ۵۹؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبویه، ص۱۲۱ - ۱۲۲.
  28. نک: البیان و التبیین، ج۱، ص۲۰؛ الحیوان، ج۶، ص۲۱۲ - ۲۱۳.
  29. تأویل مشکل القرآن، ص۲۲ - ۲۳ نیز نک: اثر القرآن الکریم فی تطور النقد العربی، ص۱۱۴.
  30. اثر القرآن الکریم فی تطور النقد العربی، ص۱۰۱، ۱۰۳.
  31. نک: علوم القرآن بین البرهان و الاتقان، ص۸۳ - ۸۶.
  32. نک: التبیان، ج۱، ص۱۹، «مقدمه».
  33. نک: مجمع البیان، ج۱، ص۱۱.
  34. تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۰۹.
  35. البلاغة تطور و تاریخ، ص۲۱۹؛ نک: تاریخ و تطور بلاغت، ص۲۹۶ ۳۴۶.
  36. الکشاف، ج۱، ص۲.
  37. ر. ک: الکشاف، ج۱، «مقدمه».
  38. برای نمونه نک: المحرر الوجیز، ج۱، ص۷۳ - ۷۵، ۷۷، ۸۳، ۸۵، ۸۹ - ۹۰.
  39. نک: المحرر الوجیز، ج۱، ص۱۹، «مقدمه».
  40. نک: جوامع الجامع، ج۱، ص۲ - ۳.
  41. برای آشنایی بیشتر با شیوه تفسیر جوامع الجامع نک: جوامع الجامع، ج۱، ص۱۶ - ۲۰، «مقدمه»؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۴۱۹.
  42. نک: تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۲۲ - ۳۲۳.
  43. البحر المحیط، ج۱، ص۱۲ - ۱۴.
  44. کشف الظنون، ج۱، ص۱۹۷ - ۱۹۸.
  45. التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۲۹۷؛ المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۱۶۱.
  46. کشف الظنون، ج۱، ص۱۹۸ - ۲۰۲.
  47. المفسرون حیاتهم و منهجهم، ص۱۵۹.
  48. تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۹۵ نیز نک: آشنایی با تفاسیر قرآن، ص۱۵۳.
  49. البحرالمحیط، ج۱، ص۱۲ - ۱۶.
  50. تفسیر المنار، ج۱، ص۱۷.
  51. تفسیر المنار، ج۱، ص۱۷ - ۱۹.
  52. همان، ص۲۴.
  53. همان، ص۲۱ - ۲۴.
  54. معنای متن، ص۳۷ - ۳۸، «مقدمه».
  55. نک: آینه پژوهش،ش ۸۶ ص۸، «جریان شناسی تفاسیر قرآن در دوره معاصر».
  56. برای نمونه نک: من تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۲۸ - ۵۸.
  57. آینه پژوهش،ش ۸۶، ص۸، «جریان شناسی تفاسیر قرآن در دوره معاصر»؛ برهان و عرفان،ش ۶، ص۱۰۱، «امین خولی بنیادگذار تفسیر ادبی» .
  58. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۵، ص۳۶۵.
  59. همان، ص۳۶۵ - ۳۶۶.
  60. همان.
  61. همان.
  62. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۵، ص۳۷۰.
  63. همان، ص۳۷۱، نیز: التفسیر البیانی، ج۱، ص۱۱.
  64. نک: الاعجاز البیانی، ص۱۹۸.
  65. دایرة المعارف الاسلامیه، ج۵، ص۳۷۲.
  66. برای آگاهی از نمونه‌هایی از تقدم قرآن بر قواعد نحو و نقد قواعد رایج نحو نک: التفسیر البیانی، ج۱، ص۴۰، ۶۹، ۸۰ - ۸۱، ۱۲۰، ۲۰۲.
  67. برای نمونه نک: التفسیر البیانی، ج۱، ص۹۰ - ۹۲، ۱۲۹، ۲۰۷.
  68. دایرة المعارف الاسلامیه، ج۴، ص۷۱ - ۷۲؛ مناهج تجدید، ص۲۶۶ - ۲۶۸.
  69. نک: الاعجاز البیانی، ص۱۹۴ - ۲۲۰.
  70. نک: مناهج تجدید، ص۲۱۲، ۳۱۶.
  71. مناهج تجدید، ص۳۱۶ - ۳۱۷.
  72. برای آگاهی از نفوذ دو جریان اخیر در مصر نک: القرآن محاولة لفهم عصری، و برای نقد آن القرآن والتفسیر العصری.
  73. نک: التفسیر البیانی، ج۱، ص۱۵ - ۱۶، معنای متن، ص۳۷، «مقدمه».
  74. تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۸۱ - ۴۸۵.
  75. بنت الشاطی من قریب، ص۱۰۹ - ۱۱۱.
  76. اتجاهات التجدید، ص۶۱۱ - ۶۱۵؛ المنهج البیانی، ص۱۱۲؛ الفکر الدینی فی مواجهة العصر، ص۳۱۲، ۳۳۶، ۳۵۳.

منابع

  • ابن‌ندیم (م. ۴۳۸ق)، الفهرست، تهران، مروی، ۱۳۹۳ق؛
  • ابن‌عاشور (م. ۱۳۹۳ق)، تفسیر التحریر والتنویر، مؤسسة التاریخ؛
  • ابن‌عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ق)، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق؛
  • ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق)، البحر المحیط، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ق؛
  • امین الخولی، مناهج تجدید، دارالمعرفة، ۱۹۶۱م؛
  • آینه پژوهش (مجله)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛
  • برهان و عرفان (فصلنامه)، دانشگاه آزاد اسلامی؛
  • بنت الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه صابری، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۶ش؛
  • همو، الاعجاز البیانی للقرآن، القاهرة، دارالمعارف، ۱۴۰۴ق؛
  • همو، التفسیر البیانی، القاهرة، دارالمعارف؛
  • همو، القرآن والتفسیر العصری، القاهرة، دارالمعارف؛
  • تاریخ ابن‌خلدون، ابن‌خلدون (م. ۸۰۸ ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق؛
  • تأویل مشکل القرآن، ابن‌قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش سید احمد صقر، قاهرة، دارالتراث، ۱۳۹۳ق؛
  • الجاحظ (م. ۲۵۵ق)، البیان والتبیین، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق؛
  • همو، کتاب الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۶ق؛
  • حاجی خلیفه (م. ۱۰۶۷ق)، کشف الظنون، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق؛
  • حازم سعید حیدر، علوم القرآن بین البرهان والاتقان، مدینة، دارالزمان، ۱۴۲۰ق؛
  • حسن جبر، بنت الشاطی من قریب، القاهرة، دارالکتاب الحدید، ۱۴۲۱ق؛
  • حسین علوی مهر، روشها و گرایش‌های تفسیری، تهران، اسوه، ۱۳۸۱ش؛
  • خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان، ۱۳۷۷ش؛
  • دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۷۸ش؛
  • دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: شنتاوی و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، ۱۹۳۳م؛
  • الراغب (م. ۴۲۵ق)، مفردات، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق؛
  • همو، مقدمة جامع التفاسیر، به کوشش احمد حسن، کویت، دارالدعوة، ۱۴۰۵ق؛
  • رشید رضا (م. ۱۳۵۴ق)، تفسیر المنار، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ق؛
  • رضا استادی، آشنایی با تفاسیر قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۷۷ش؛
  • الزرقانی، مناهل العرفان، به کوشش فواز احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۷ق؛
  • الزمخشری (م. ۵۳۸ق)، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق؛
  • زید بن علی بن الحسین (م. ۱۲۲ق)، تفسیر غریب القرآن، به کوشش محمد جواد، قم، الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۸ق؛
  • سید محمد علی ایازی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۴ق؛
  • السیوطی (م. ۹۱۱ق)، الاتقان، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق؛
  • الشریف الرضی (م. ۴۰۶ق)، تلخیص البیان، به کوشش محمد حسن، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۶ق؛
  • شوقی ضیف، البلاغة تطور و تاریخ، القاهرة، دارالمعارف؛
  • همو، تاریخ و تطور علوم بلاغت، ترجمه: ترکی، تهران، سمت، ۱۳۸۳ش؛
  • الطبرسی (م. ۵۴۸ق)، تفسیر جوامع الجامع، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ش؛
  • همو، مجمع البیان، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق؛
  • الطوسی (م. ۴۶۰ق)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی؛
  • همو، الفهرست، به کوشش قیومی، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ق؛
  • طه حسین، من تاریخ الادب العربی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۱م؛ المنهج البیانی فی تفسیر القرآن، کامل علی سعفان، مصر، مکتبة الانجلو، ۱۹۸۱م؛
  • عبدالعال سالم مکرم، القرآن الکریم و اثره فی الدراسات النحویه، مصر، المکتبة الازهریة، ۱۹۷۷م؛
  • عفت الشرقاوی، الفکر الدینی فی مواجهة العصر، مکتبة الشباب، ۱۹۷۶م؛
  • الکسائی (م. ۱۸۹ق)، معانی القرآن، به کوشش عیسی شهاته، قاهرة، دارقباء، ۱۹۹۸م؛
  • محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التجدید، القاهرة، دارالتراث، ۱۴۰۲ق؛
  • محمد حسین الذهبی، التفسیر والمفسرون، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق؛
  • محمد رضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸ش؛
  • محمد زغلول سلام، اثر القرآن فی تطور النقد العربی، القاهرة، دارالمعارف؛
  • مصطفی صادق الرافعی، اعجاز القرآن والبلاغة النبویه، قاهرة، مؤسسة المختار، ۱۴۲۹ق؛
  • مصطفی محمود، القرآن محاولة لفهم عصری، بیروت، دارالعوده، ۱۹۷۹م؛
  • مصطفی مسلم، مباحث فی التفسیر الموضوعی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۰ق؛
  • معرفت، تفسیر و مفسران، قم، التمهید، ۱۳۷۳ش؛
  • المغنیه، التفسیر الکاشف، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۱م؛
  • منیر سلطان، اعجاز القرآن بین المعتزلة والاشاعره، اسکندریة، المعارف، ۱۹۷۶م؛
  • نصر حامد ابوزید، معنای متن، ترجمه: کریمی نیا، تهران، طرح نو، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: